بخش دهم
در این بخش به سلسله بحث در مورد وسایل مورد استفاده توسط بخش دارایی بانک های اسلامی در مورد استصناع و سلم منحیث دو وسیلهء دیگر که توسط بانک های اسلامی جهت بر آورده ساختن تقاضاهای مشتریان و مراجعین و بدست منافع استفاده می گردد می پردازیم.
استصناع در لغت طلب صناعت را گویند به این معنا که شخصی از شخص دیگر می خواهد تا اشیای مورد ضرورت وی را تولید کند، و در اصطلاح عبارت از طلب شخص از شخص دیگری برای تولید اشیای مورد ضرورت بر اساس مواصفات معین در مقابل عوض مالی معین مشروط بر اینکه مواد خام از جانب شخص سازنده فراهم گردد را گویند.
بر این اساس در عقد استصناع لازمی است که شخص اول که وی را (مستصنع) گویند از شخص دومی که وی را (صانع) گویند مطالبه کند که شی و یا اشیای مورد ضرورت وی را که مستصنع مواصفات دقیق آنرا بیان می کند آماده سازد. مواد خامی که در آماده ساختن شی مورد استفاده قرار می گیرد باید از جانب صانع فراهم گردد. علاوه بر این صانع و مستصنع باید بر عوض مالی (نرخ) و مدتی که باید آن چیز آماده گردد و جای تسلیمی آن اتفاق کنند. مستصنع میتواند که صفات اشیای مورد ضرورت خودرا برای صانع بیان کند و یا نمونهء آنرا برایش نشاندهی کند و در صورت اشیایی که توسط فابریکه ها و یا شرکت های بزرگ و ستاندرد آماده می گردد میتوان به نام و شمارهء شناخت آن اکتفا کرد. مثلا تلفون نوکیای شماره 123 وغیره.
پس بر این اساس اگر شخصی از نجار میخواهد که برای وی الماری یی به طول 3 متر و عرض 2 متر که دارای شش خانه باشد و چوپ مشخصی به رنگ مشخص در آن استفاده گردد آماده کند و نجار با وی اتفاق می کند که در بدل 1000 درهم الماری را آماده ساخته و بعد از دو هفته در دکان خود برای وی تسلیم دهد این استصناع است.
اما اگر شخصی پارچه خودرا به خیاط بدهد تا بر اساس مواصفات خاصی برایش لباس تهیه کند، این استصناع نیست، زیرا در این صورت پارچه توسط مستصنع فراهم گردیده و یکی از شروط استصناع پامال گردیده است.
بانک های اسلامی استصناع را به دو شکل استفاده می کنند. هنگامیکه مراجعی مثلا میخواهد که بانک اسلامی برایش خانه یی تعمیر کند، بانک اسلامی با وی قرارداد استصناع به امضا می رساند تا آن خانه را با مواصفاتی که مشتری خواسته است در مدت معین در بدل پول معینی تعمیر کند. ضمنا بانک اسلامی با جهت و یا شرکت دیگری که فعالیت های تعمیراتی دارد عقد مستقل استصناع به همین مواصفات به امضا می رساند تا آن خانه را تعمیر کرده و به بانک بسپارد. مشروط بر اینکه این دو قرارداد بطور کلی از یکدیگر جدا و مستقل بوده و به هیچ وجه با یک دیگر ارتباط نداشته باشند و اگر یکی از آن دو بنا بر سببی باطل نیز گردد اثر آن بر قرارداد دوم رونما نه گردد. این نوع قرارداد را استصناع موازی و یا parallel Istisna’ می نامند.
طریق دومی که استصناع مورد استفاده بانک های اسلامی قرار می گیرد اینست که مشتری که در اصل تولید کنندهء اشیای خاصی است از جانب خریدارها تقاضا بدست می آورد مگر برای تولید، مواد خام و یا پول بدست ندارد، لهذا این مشتری به بانک مراجعه می کند و تقاضای تمویل می کند. بانک اسلامی با مشتری قرارداد استصناع می کند تا اشیای مورد ضرورت را به بانک تولید کند، بعد از آنکه تولید کننده بر اساس مواصفات و شروط و ضوابط قرارداد استصناع اشیاء را تولید کرد، بانک را اطلاع می دهد تا آنرا تسلیم شود. بانک بعد از تسلیم گیری اشیاء از مشتری میخواهد که به وکالت از بانک اسلامی این اشیاء را برای آنعده از خریدارهایی که قبلا تقاضای خرید را از مشتری کرده بودند به فروش برساند و پول بدست آمده را به بانک بسپارد. بانک در بدل این خدمت حق الزحمه برای مشتری (وکیل) می پردازد.
بطور مثال: احمد از شرکت تولیدی ABC میخواهد تا 100 پایه لپ تاپ با مواصفات و مشخصات ویژه یی در مقابل 5000 درهم هر لپ تاپ برایش تولید نماید. شرکت ABC بودجه تولید لپ تاپ ها را ندارد لهذا به بانک اسلامی مراجعه می کند و پیشنهاد می کند که اگر بانک اسلامی بخواهد این شرکت در مقابل 4500 درهم لپ تاپ ها را با مواصفات ذکر شده تولید می کند. بانک اسلامی این تقاضا را می پذیرد و عقد استصناع به امضا می رسد. شرکت مذکور بعد از مدت معین لپ تاپ ها را تولید کرده و تسلیم بانک می کند. بانک بعد از تسلیم گیری، شرکت را منحیث وکیل خود تعیین می نماید تا لپ تاپ های تولید شده را در بدل 5000 درهم به احمد به فروش برساند و پول بدست آمده را به بانک بپردازد. بانک در بدل این خدمت مبلغ 1000 درهم به شرکت مذکور حق الزحمه می پردازد.
این نوع استصناع را در عرف بانک های اسلامی استصناع جمع وکالت می گویند. لازم به یاد آوری است که در این حالت قرارداد استصناع باید تماما از قرارداد وکالت جداگانه بوده و با یکدیگر هیچ نوع ربطی نداشته باشند.
استصناع را بانک های اسلامی میتوانند در امور تعمیرات و تولید اشیا استفاده کنند. اگرچه از نگاه شرعی مشکل نیست که اشیای تولید شده، بدون توافق قبلی، به صانع نیز به فروش برسد اما بانک های اسلامی به منظور اجتناب از تعامل سودی و یا حیله سازی از فروش اشیای تولید شده به صانع ابا می ورزند.
وسیله دیگری که مورد بحث ما قرار می گیرد سلم است. سلم عبارت از قرارداد موصوف در ذمه در بدل پرداخت قیمت فروش در مجلس قرارداد و تهیه مواد و یا خریداری شده در زمان معین بعدی است. به عباره دیگر سلم عبارت از خرید و فروشی است که قیمت فروش (رأس مال سلم) در مجلس قرارداد پرداخته میشود، و اشیای که مورد فروش قرار می گیرد در ذمهء فروشنده باقی میماند تا در آینده آنرا بر اساس مواصفات و مشخصاتی که میان طرفین بر آن اتفاق صورت گرفته است در موعد معین و در مکان معین تسلیم دهد.
پس در عقد سلم امور آتی لازمی است: قیمت فروش در مجلس قرارداد پرداخته شود، مال فروشی بر اساس مواصفات و مشخصات که بر آن اتفاق صورت گرفته شده است در ذمهء فروشنده باقی بماند تا در وقت معین و در جای معینی آنرا برای خریدار تهیه نماید.
یکی از شروط عقد سلم اینست که موادی که مورد فروش قرار می گیرد موصوف باشد نه معین و مشخص. مثلا: فروشنده میتواند بگوید که من در مقابل 10 درهم که اکنون بدست می آورم یک کیلو گندم سفید درجه اول بعد از سه ماه تهیه می کنم اما گفته نمیتواند که در مقابل این پول یک کیلو گندم زمین خود، و یا قریه خود و یا مکان فلانی و یا فلان گندم مشخص را تهیه می کنم.
شرط دیگر سلم اینست که خریدار تا وقتیکه مواد خریداری شده را بدست نیاورده است نمیتواند آنرا به فروش برساند، زیرا در این حالت وی موادی را به فروش می رساند تا کنون خود مالک آن نبوده و آنرا در تصرف ندارد.
بانک های اسلامی بطور عموم هرگاه با یک جهت سلم کنند برای تهیه مواد مورد اتفاق در سلم اولی، سلم دیگری مستقل از سلم اولی برای بدست آوردن مواد با مواصفات و مشخصات سلم اولی با جهت دومی قرارداد می کنند، تا مواد مورد ضرورت را از فروشنده در سلم دومی بدست بیاورند و آنرا برای خریدار در سلم اولی تسلیم دهند. این را سلم موازی و یا Parallel Salam می نامند.
چنانچه در بحث در مورد استصناع موازی گفته شد لازمی است که این دو سلم از یکدیگر کاملا مستقل و جدا باشند و در صورت وجود خلل در یکی از آنان، این خلل باعث ایجاد مشکل در قرارداد دومی نگردد.
بانک های اسلامی میتوانند سلم را در تمویل کشتکاران و شرکت های تولیدی مورد استفاده قرار دهند.
ادامه دارد ....
No comments:
Post a Comment