Thursday, 2 October 2014

بسم الله الرحمن الرحیم
(بخش اول)

مقدمه:
الحمد لله حمدا طیبا مبارکا فیه، کما ینبغی لجلال وجهه وعظیم سلطانه، نحمده ونستعینه ونستهدیه، ونسأله أن یجنبنا الزلل فی القول والعمل ونصلي ونسلم علی رسوله خیر الخلق وعلی آله وصحبه ومن اهتدی بهدیه إلی یوم الدین.
أما بعد:
امام بخاری رحمه الله در صحیح خود تحت عنوان کتاب الإیمان از نعمان بن بشیر رضی الله عنهما روایت می کند که وی از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنید که فرمود: «إِنَّ الحَلاَلَ بَيِّن، وإِنَّ الحَرامَ بَيِّن، وَبَيْنَهما مُشْتَبِهاتٌ لاَ يَعْلَمُهُنَّ كَثِيرٌ مِنَ النَّاس، فَمَن اتَّقى الشُّبُهات، اسْتَبْرَأَ لِدِينِهِ وعِرْضِه، وَمَنْ وَقَعَ في الشبُهات، وقَعَ في الحَرام، كالرَّاعي يرْعى حَوْلَ الحِمى يُوشِكُ أَنْ يَرْتَع فِيه، أَلاَ وإِنَّ لِكُلِّ مَلِكٍ حِمًى ، أَلاَ وَإِنَّ حِمَى اللَّهِ مَحَارِمه، أَلاَ وإِنَّ في الجسَدِ مُضغَةً إذا صلَحَت صَلَحَ الجسَدُ كُلُّه، وَإِذا فَسَدَتْ فَسدَ الجَسَدُ كُلُّه: أَلاَ وَهِي القَلْبُ».
ترجمه: "همانا حلال واضح است و حرام واضح است و در ميان آن دو امور مشتبهی وجود دارد که بسياری مردم آن را نمی دانند پس آنکه از مشتبهات بپرهيزد برای دين و آبروی خود پاکی جسته است و آنکه به مشتبهات آلوده شود، در حرام افتاده است، مانند شبانی که در اطراف چراگاه ممنوعه می چراند نزديک است که گوسفندان در آن وارد شوند – و آگاه باشيد که هر پادشاهی – چراگاهی ممنوع – دارد – و چراگاه ممنوعهء خدا چيزهائی ست که حرام نموده است – آگاه باشيد که در جسم پارهء گوشتی است که اگر اصلاح شود، همهء جسد اصلاح ميگردد و اگر فاسد گردد تمام جسم فاسد می گردد و بدانيد که آن قلب است".
معاملات در عصر حاضر خیلی زیاد و متنوع است، در میان آن چنانچه حلال واضح و آشکار است حرام واضح و آشکار نیز وجود دارد، مگر در میان "مشتبهات" نیز وجود دارند. بجا آوردن حلال و اجتناب از حرامی که واضح و آشکار است کار ساده و آسان است و مسلمان راهی بجز اینکه به حلال تمسک بجوید و از حرام اجتناب کند اختیار دیگری ندارد مگر مشکل اساسی در مسایل مشتبه است، چنانچه در حدیث شریف ذکر شد بیشترین مردم آنرا نمیدانند.
اکنون وظیفه و مسئولیت علمای معاصر است که تحقیق عمیق کنند و حکم این چنین مشتبهات را در شریعت واضح گردانند واگر جانب حلال و حرام آنرا درک کرده نتوانستند اعلان کنند که این قضیه از فهم و درک آنان بالاتر بوده و در زمرهء "مشتبهات" باقی میماند.
مسئولیت و وظیفه فرد مسلمان نیز اینست تا خودرا از مشتبهات بدور نگهدارد و تنها به آنچه حلال بودن و حرام بودن آن واضح است عمل کند.
در عصر حاضر تمام معاملات، داد و ستد و مسایل مالی بشکل علمی آن بطور عموم زیر عنوان اقتصاد مطالعه و بررسی میگردد و از نگاه دین اسلام اقتصاد به دو بخش اسلامی و غیر اسلامی تقسیم میگردد. ما بخاطر روشن ساختن موضوع و وضاحت بیشتر بغرض استفادهء سالم مسلمانان از مسائل اقتصادی به توضیح اقتصاد اسلامی می پردازیم.
تعریف اقتصاد اسلامی:
اقتصاد در لغت به معنای ميانه روی و پرهيز از افراط و تفريط در هر کار است . در آيه «وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ» نيز به همين معنی اشاره شده است.
اقتصاد علمی است که از چگونگی مدیریت و استفاده از موارد اقتصادی کمیاب برای انتاج آنچه از مال و خدمات برای اشباع حاجات انسانی صورت میگرد بحث میکند.
و اقتصاد اسلامی مجموعهء از مبادئ و اصولی است که فعالیت های اقتصادی دولت را که در قرآن، سنت و مصادر دیگر شرعی ذکر گردیده است و تطبیق آن با در نظرداشت حالات زمان و مکان ممکن میباشد اداره میکند.
مجموعهء از اصول عام است که از مصادر شرعی استخراج میگردد و برای بنای اقتصادی که بر اساس این اصول در هر عصر مطابق حالات زمان و مکان برپا میگردد استفاده میگردد.
 از این تعریف ها معلوم میشود که اصول و مبادئ اقتصاد اسلامی که در مصادر شریعت وارد شده است تغییر و تبدیل را نمی پذیرد و برای هر زمان و مکان بدون در نظرداشت تغییر حالات قابل اعتبار میباشد.
اهمیت اقتصاد در اسلام:
اسلام به عنوان یک دین شامل و کامل همه جوانب زندگی را در بر گرفته و هر جانبی را مناسب به حال آن مهم دانسته است. اقتصاد نیز در اسلام جایگاه خاص خودرا دارد. اسلام نه تنها مخالف رهبانیت و غار نشینی بوده است بلکه فعالیت های اقتصادی و مالی را گاهی مستحن و بسا اوقات واجب قرار میدهد. کسب رزق حلال را فریضه میداند مگر بر خلاف اقتصاد های غیر اسلامی رفاهیت و زندگی پر آسایش را مسئله بنیادی و مقصد و هدف زندگی انسان نمیداند.
بناء اگر مال انسان را بسوی هدف نبیلی که شریعت آنرا نشاندهی کرده است رهنمایی می کند اسلام آن مال را "فضل الله"، "خیر"، "زینة"، "سکن" وغیره یاد کرده است مگر اگر وی را بسوی بیراهه بکشاند و از هدف اصلی زندگی اسلامی به دور برد پس آن را "متاع الغرور"، "فتنه" و "عدو" می نامد.
 اسلام اصول کلی یی را برای زندگی انسانی وضع کرده است که نمایانگر جایگاه اقتصاد در اسلام است، مثلا وقتی خداوند متعال می فرماید: ]وكُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ[، بخورید، بنوشید و اسراف نکنید، یک قاعدهء عام اقتصادی را بنا گذاشته است که انسان را مامور به زندگی مطابق به معاییر انسانی کرده و از اسراف و تبذیر و اموری که مفاد آن به جامعه بشری بر نمیگردد منع می کند.
به همین شکل وقتی شرع در آمد شخص مسلمان را به سه حصه تقسیم می کند که یک حصه آن را به مصرف برساند، حصه دوم را صدقه و خیرات کند و حصهء سوم را برای فردای خود پس انداز کند، چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: «رحم الله امرأ اكتسب طيبًا، وأنفق قصدًا، وقدم فضلا ليوم فقره وحاجته»، ترجمه: «خداوند بر آن شخصی رحم کند که کسب حلال کرد و شکل میانه روی در مصرف را اختیار کرد و ما زاد آنرا برای روز تنگدستی و حاجت از پیش فرستاد» در حقیقت یک قاعده کلی دیگر اقتصادی را بجا می گذارد که اگر به آن عمل صورت گیرد بزرگترین مشکلات جامعه حل میگردد.
علاوه بر این عدم تسلیم دهی مال به سفهاء، مجانین و اطفال در شرع و تشویق و ترغیب بر پرداخت زکات، خیرات و صدقات به فقراء و مساکین و اینکه مال تنها در دست اغنیا قرار نگیرد نیز دلیل بر قایل بودن اهمیت بر موضوع اقتصاد می باشد. و بنا بر همین دلایل که امثال آن به صدها در قرآن کریم و سنت مطهره به نظر میرسد فقهای اسلام ابواب خاص و طویلی را در بارهء مال، کیفیت و چگونگی تصرف، و شروط و ضوابط آن در کتاب ها ذکر نموده و به تفصیل کامل این موضوعات را بحث و بررسی کرده اند.
هدف اقتصاد در اسلام:
هدف مال و یا ثروت که اساس هر اقتصاد میباشد در اسلام تماما با اهداف اقتصادهای غیر اسلامی در مغایرت قرار دارد. اسلام مساوات اقتصادی در مجتمع نمیخواهد زیرا تقاضای مساوات مغایر با فطرت و قانون الهی است، انسانان نه مساوی خلق شده اند و نه مساویانه در مجتمع سهم دارند تا اقتصاد مساویانه نیز در میان آنان قایم گردد بلکه اسلام خواهان عدالت است، هر کس به تناسب صلاحیت و نیازمندی اش میتواند در رشد اقتصادی سهم بگیرد و مستفید نیز گردد. بناء اهداف اقتصاد اسلامی را میتوان در سه عنوان ذیل خلاصه کرد:
هدف اول- قیام و برپایی نظام فطری و عملی: آنجا که هر انسان بر اساس صلاحیت ها و توانایی های خود، بدون جبر و تشدد، ظلم و ستم، رزق حلال بدست بیاورد و مانع و عایقی این راه را برایش دشوار نسازد، خداوند متعال می فرماید: .]نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيّاً[، ترجمه: «ما معيشت آنان را در زندگى دنيا بين آنان تقسيم كرده‏ايم. و در مرتبت برخى از آنان را بر برخى ديگر برتر گردانده‏ايم تا برخى از آنان برخى ديگر را به خدمت گيرد».
هدف دوم- رسانیدن حق به حقدار: استحقاق در اسلام با نظام های دیگر اقتصادی فرق دارد. بر اساس اقتصاد های غیر اسلامی تنها اشتراک در تولید میتواند وسیلهء استحقاق گردد مگر در اسلام چون مالک حقیقی مال خداوند متعال می باشد مستحق نیز کسی است که خداوند متعال آنرا مستحق قرار داده باشد نه تنها تولید کنندگان، پس فقراء، مساکین، ایتام و غیره گروههای مستحق حقدار این مال اند، چنانچه خداوند متعال می فرماید: ]وفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ[، ترجمه: «و در اموالشان براى سائل و بينوا حقّى است».
هدف سوم  مخالفت با ذخیره اندوزی مال: مال نباید در دست چند فرد معین ذخیره گردد بلکه باید هر چی بیشتر در دستهای مختلف و میان افراد مختلف در طبقات مختلف گردش پیدا کند تا بدینوسیله تفاوت میان امیر و فقیر تا جاییکه فطرتا ممکن است کم گردد، خداوند متعال می فرماید: ]كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ[، ترجمه: «تا بين توانگران تان دستگردان نباشد».
ادامه دارد

No comments:

Post a Comment